وزراي ضد بنيادگرا بايد خود را از آلودگيها پاك سازند
خواننده ارجمند، با تشكر قلبي از نامه پر مهر و بزرگوارانهي شما، اجازه ميخواهيم
چند مطلب را توضيح دهيم كه اگر قانع كننده به نظر تان نيامدند، ممنون
خواهيم شد كه باز هم براي ما بنويسيد.
ما هيچگاه تمام مطبوعات چاپ داخل و خارج كشور را بد نه بلكه بعضي يا اكثر
آنها را مبتذل و بيارزش ميدانيم. و بله مكرراً ادعا ميكنيم كه تعداد زيادي
از آنها زبان باندهاي مختلف جنايتكار اند و اين لكه سياه اصلي است كه بر
چكاد ننگين نامههاي مذكور از دور پيداست. از زبان منبعي نزديك با اين
جنايتكاران شنيدهايم كه هر تعداد زن و مرد از هر جايي اگر براي انتشار نشريهاي
به شرط تائيد �سپهسالار نابغه� و ميراث خوارانش به آنان و چند (اينجو) معين
مراجعه كنند، پذيرفته شده و هر مقدار پول و امكاناتي كه خواسته باشند در
اختيار شان قرار داده ميشود. مافياي جهادي به يقين خواهند كوشيد صحنه رسانهها
و مطبوعات كشور را بطور كامل تحت كنترول خود داشته باشند و اين مسئوليت
نويسندگان و اهل مطبوعات ميهنپرست و آگاه و مردمدوست ماست كه نگذارند
مكروب اين طاعونيان در سراسر رسانههاي چاپي و برقي تسري يابد. ولي
متاسفانه در حال حاضر آنان بر خر مراد سوار اند و انگشت شمار نشريات غيروابسته
به جنگسالاران خاين هنوز زنجيرهاي محافظهكاري و �خطر نكردن� را پاره نكردهاند.
ديديد و ديديم كه كار گردانندگان �آفتاب� به كجا كشيد. گويي فقط ميخواستند
زمينهاي دست و پا كنند تا در كوتاهترين مدت به عشق زندگي در غرب برسند.
به نظر ما هنوز نميتوان قضاوت نهايي در مورد مطبوعات آزاديخواه و طرفدار
دموكراسي داشت. ما همانند مردم ما آنقدر دروغ و ريا و رذالت از پوشاليان و
جهاديان ديدهايم كه به حق ما را دير باور و سختگير ساخته است. مطبوعات
شرافتمند ما هنوز بايد ثابت سازند كه ملعبه دست خاينان و مرتجعان نخواهند شد
و به هر قيمتي و تا آخر نداي مردم ستمكشيده خواهند بود.
در مورد ذواتي كه نام گرفتهايد بايد گفت كه نظرات ما با شما بيشتر از هم
فاصله دارند. كاش نقلقولهاي آنان را ميآورديد كه ميديديم چقدر افشاگر
جنايتكاران به حساب رفته ميتوانند. با چند تن ازين وزرا، در جلسه بن هم
آشنايي پيدا كرده بوديم و ميدانيم كه هيچكدام داغ جنگسالار بودن را با
خود حمل نميكنند. اما اكنون به هر حال با جنايتكاران مذكور ساخته اند و چون
مصمم اند هر طوري شده مماشات كنند پس همچون مرغان پر بسته اسير دست مافياي
�جمعيت اسلامي� اند زيرا كه اينان به استثناي حمايت امريكا نه توپ دارند و
نه تشكيلات و نه تنگه در حاليكه مافياي �سپهسالار نابغه� داراي ماشين
جنگي، خاد و تروريستها و صدهامليون دالر ميباشند به اضافه حمايت امريكا. به
همين سبب اينان مجبورند زورگويي و بالابيني و توهينهاي مستقيم و غيرمستقيم
روزمرهي جهاديها را تحمل كرده و آه نكشند. نتيجه اينكه در برابر
بنيادگرايان، گردن پت و بيچاره اند و بنابرين نميشود از �مبارزه� آنان عليه
خاينان جاني سخن گفت بلكه عمده فقط مصلحتجويي است كه خط اصلي زندگي و
كار مشترك آنان در مقابل آدمكشان �ائتلاف شمال� را تشكيل ميدهد. اين سازش
با جنايتكاران مسئلهايست كه نميتوانيم با آن موافق باشيم و هميشه تاكيد
داشتهايم كه بنيادگرايان گرگزادگاني اند كه با چند سال زندگي با
آدميزادگان حتي در بغل امريكائيان و اروپائيان تغيير نكرده و ماهيتاً كماكان
درندهخو باقي خواهند ماند.
از اين گذشته، كتابي از آقاي حميدمبارز با عنوان �از سقوط سلطنت تا ظهور و
اجرائات طالبان� پيش روي ماست كه در آن جنگسالاران خونآشام يعني
احمدشاهمسعود و اسماعيلخان از قهرمانان نويسنده توصيف شدهاند. آقاي مبارز
اگر در موقعش نميدانست حالا بايد دريافته باشد كه اسماعيل كيست و �سپهسالار
نابغه� چه موجودي بوده كه امروز نزديكترين يارانش چه خرمستيهايست كه نميكنند.
اگر آقاي مبارز ميترسيد و ميترسد كه با لب گشودن عليه �قهرمان ملي� سرش
برباد خواهد رفت لااقل ميتواند عجالتاً حرفهايش را در ستايش از اسماعيل پس
بگيرد تا با ترسيم چهرهاي انساني از يك دژخيم به اولاد ناآگاه و بيسواد
ماندهي اين مرز و بوم ديدنيدار خيانت نشده باشد.
آقاي مخدومرهين از نويسندگان هفته نامه �اميد� چاپ امريكا مربوط به �جمعيت
اسلامي� بود. داشتن هر گونه علايق با نشريهاي وابسته به باندهاي بنيادگرا
براي هر مدعي آزاديخواه و طرفدار دموكراسي عار شمرده ميشود. ايشان البته
پيشتر از آن از طريق روابط محكم �شعري� با خليلاله خليلي شاعر امارت بچه
سقو و امارت امير برهانالدين رباني پيوند داشت. او نميتواند از �مبارزه عليه
جنگسالاري� صحبت نمايد تا اين گذشته لكهدارش را به باد انتقاد و طرد نگيرد.
از همه مهمتر به ياد داريم كه وقتي اوباش خادي در دفاع از عبدالحفيظ منصور
و به انتقاد از رهين بخاطر عكس �سپهسالار� تظاهرات راه انداختند، وي فوري
اعلام داشت كه عكس �آمرصاحب� را در امريكا هم بالاي سرش داشت و حالا هم
دارد! آيا در كابينه ماندن با اين همه ذلتش ميارزد؟ اگر آقاي رهين به
اوباش �آمر صاحب� اعلام ميداشت كه به كسي حق نميدهد براي او در آويزان
كردن عكس اين و آن تعيين تكليف كند، قدر و محبوبيت فراواني بين مردم كسب
ميكرد.
آقاي امين فرهنگ ممكن است فرد لايقي باشد اما جاي تاسف است كه ايشان با
صراحت از موتر هاي گرانقيمت وزرا دفاع كرده و علاوه ميفرمايد كه در تمام
دنيا همينطور است! آيا براي كشوري درمانده و گدا و زير كنترول جنايتسالاران
بنيادگرا يكچنين فتوايي را صادر كردن شرم و حقارت نيست؟ در جايي هم وي از
نقش مثبت شركتهاي فرامليتي در بازسازي به حمايت برميخيزد. در حاليكه
امروز كودكان ما هم ميدانند كه اين شركتها چگونه دربست در خدمت پيشبرد
منافع قدرتهاي بزرگ اند.
از آقاي شريف فايض چه بگوييم، مگر وي همراه خادِ �مارشال� بر خون محصلان
پا نماند؟ مگر او نبود كه گفت بكسش بسته است و هر وقت خواست به امريكا ميرود؟
اگر حدود دلبستگي وي به مردم و �مبارزه�اش عليه بنيادگرايان اين قدر نازك
است، آيا او را وزيري ناميدن كه �عليه بنيادگرايان مبارزه كرده و براي اين
وطن كاري انجام ميدهد�، از واقعيت دور شدن نيست؟
راستي عوام ما به سادگي ميپرسند اگر اين وزراي محترم واقعاً در مبارزه با
بنيادگرايان اند، چرا بطور مثال در مسابقه ننگآلود چور كردن زمين هاي شيرپور
شركت ورزيدند؟ و آن وزيراني كه از اين آلودگي مبرا بودند، چرا با افتادن طشت
رسوايي شيرپور به رسم اعتراض عليه غاصبان دستجمعي استعفا ندادند؟
شما مينويسيد كه آنان �ميخواهند در حد خود عليه بنيادگرايان مبارزه كرده و
براي اين وطن كاري انجام دهند.�
و ما ميگوييم كه مبارزه �در حد خود� صحيح نيست. تجربه كرديم كه �حد خود�
آنان كوچك، بياثر يا كم اثر، ناكافي و از همه اساسيتر قابل قبول براي
جنايتكاران است. بايد حد ضرورت حياتي بودن پيكار آشتي ناجويانهي ضد
بنيادگرايي و حد خواست مردم را در نظر گرفت و حركت كرد.
آقاي رهين و امثال ايشان هر قدر كه دُم بنيادگرايان را زير بگيرند به همان
اندازه نزد مردم ارج كمايي خواهند كرد. اما بدبختانه ميبينيم كه به جاي
آن در رسوايي عالمگير زمين دزدي شيرپور نام اينان و ديگر وزرا و بلندرتبههاي
غيربنيادگرا نيز به چشم ميخورد. ميدانيد و ميدانيم كه حساب خود را پاك
نكردن كم از كم از همدستي با جنايتكار پليد بصيرسالنگي و فوراً صرفنظر نكردن
از زمين خون پر شيرپور، براي شخصيت آدم چيز زيادي باقي نميگذارد. اينان كه
با همدستي با بنيادگرايان تبهكار صدها تن را از كلبههاي شان راندهاند تا به
جاي آنها كاخهاي مجلل برپا دارند بترسند كه روزي به جاي هدف حمله
بنيادگرايان قرار گرفتن، با خشم غران آن بيخانمان شدگان مواجه نشوند. و
آنگاه يقيناً جنگسالاران خاين خواهند بود كه اينان را در حفاظ خواهند گرفت
تا از �شر� تودههاي به جان آمده در امان بمانند!
آيا شرمسارياي سياهتر و سنگينتر از اين ميتوان تصور نمود؟
دوست گرانقدر، بدون ترديد ميدانيد كه ما بيشتر، بيتابانهتر، عميقتر و مبرمتر
از هر تشكل ديگر خواستار وحدت با ديگران هستيم و از ظهور زنان و مرداني در
صحنه رسانههاي چاپي و برقي كه شهامت مبارزه با دژخيمان بنيادگرا از نوع
گلبديني، طالبي، القاعده و �ائتلاف شمال� را داشته باشند، با شور و شعف قلبي
استقبال ميكنيم. ولي در عين حال به ما حق خواهيد داد كه در كشوري اين
چنين غربال و كثيف شده و خيانت ديده از داخل و خارج، هشيارتر از هر وقت
ديگر بوده، خود را به دست سطحنگري و ذوقزدگي، خوشباوري و فريفتگي نسپاريده
و با حزمتر باشيم.(83)